تفکرات بلند بلند

تفکری در باب هویت_-فقط اگه خدا کمک کنه-_

تفکرات بلند بلند

تفکری در باب هویت_-فقط اگه خدا کمک کنه-_

خواستم بگویم کیستم و کجایم؛ دیدم اصلا مهم نیست، مهم اینست که او هست.
خواستم بگویم چه کاره ام و چه کرده ام؛ دیدم هیچ نکرده ام، هرچه کرده او کرده.
خواستم بگویم . . .
چه بگویم؟
اصلا چرا بگویم؟
هرچه بود گفتیم و حال اوست که باید بر کشته هایمان باران رحمت بباراند.
فقط یک دغدغه
هویت، گمشده امروز بشریت؛
شاید به زعم من
دعابفرمایید

طبقه بندی موضوعی

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

  • ۲۴ دی ۹۲، ۲۳:۴۰ - مصطفی گرجی
    تندرو

پیوندهای روزانه

۲۱ مطلب با موضوع «سینما و رسانه» ثبت شده است

چند وقت قبل مطلبی درباره تخصص در رسانه رفته بودیم .مقاله ای درباره نقد فیلم می خواندم اندیشیدم که اگر این مطالب باز پخش شود و دوستان ما هم مطالعه بفرمایند این امید است که از دست نقدهای آب دوغ خیاری بعضی دلسوزان جبهه فرهنگی انقلاب آسوده شویم. برای مطالعه به ادامه مطلب مراجعه نمایید.

امضامحفوظ

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۱ ، ۱۲:۳۰
امضا محفوظ
فکر کنم بیشتر دوستانی که به وبلاگ حقیر سر می زنند باید از ما جرا های اکران های نوروزی . گشت ارشاد و خصوصی و در وری و چرت و پرت و . . . با خبر باشند.

آنهایی هم که نمیدانند جریان چیست همین قدر بدانند که یک اشتباهی صورت گرفته بود و قرار شده بود که در عوض گرفتن وقت مردم شریف و شهید پرور وقتشان در سینما ها اندیشه و اعتقادات  و خیالاتشان تخریب شود که خوش بختانه در اقدامی به موقع مسولینی تصمیم گرفتند که جلوی این خطیئه ی عظیم گرفته شود.

عجیب ماجرا اینجاست که کسانی که تا خرتناق اسیر رانت و بی قانونی اند امروز نامه نگار و بیانیه نویس و ازادی خواه شده اند و سر برآورده اند که ای داد بی داد قانون از بین رفت و بی قانونی حاکم شد و سینما نابود گشت و از فردا باید جیره خور هالیوود شویم.

چند نکته خطاب به این به اصطلاح سینما دانان هیچ چیز ندان:

اولا مگر الان ما جیره خوار پدر حضرات هستیم که اگر ایشان را از جریان امور سینمایی بیرون بیندازند ما باید جیره خور هالیوود شویم. به جان عزیزم اگر در این سینمایی که امثال "م.ح.ف.ب" که قبل از انقلاب در خانه تلویزیزن هم نداشته و یا آن عزیز ریش بلند"س.س" صاحبانش هستند را گل بگیریم و و خدای نکرده فیلم ها غیر اخلاقی و خاک بر سری امریکایی اصل با کیفیت HD در سینما پخش کنیم خیلی بهتر است و کمتر بد آموزی خواهد داشت. حداقلش آن است که مخاطب می داند می خواهد فیلم خاک بر سری ببیند و می بیند.

دوما خطاب به همین هایی که در پناه این غوغای جدید به دنبال احیای صنعت سینمایند؛ آن زمانی که شما سینما ، این سیمرغ پران عرصه رسانه را در حد صنف بغال و لوله کش و تخلیه چاه تنزل دادید سینما چیزی اش نشد و امروز که به حق قرار است از حریم و حیا و عفت و اخلاق در جامعه دفاع شود سینما مورد تعرض قرار گرفته و افرادی که همه هستشان را از شکاف های ارشاد و دیگر سازمانهای پول افشان سینمایی جمع کرده اند منافعشان در خطر قرار گرفته سینما ورشکست خواهد شد و امنیت اجتماعی تهدید می شود.

سوما . . .

"زندگی خصوصی " یک فیلمفارسی بسیار مبتذل است که زیر لوای شعر و شعارهای سیاسی ، همه ضعف فرم و محتوای خود را پنهان می سازد. آن نماهای سوپر اکستریم کلوزآپ ( یا به قولی "دماغ شات " و " لب و دهن شات" ! ) که بدون هرگونه توجیه دراماتیک یا ساختاری در یک سکانس، مدام به یکدیگر کات می خورند و از هرگونه نماهای با اندازه واسط ، بی بهره هستند ، برای بی دانشی فیلمساز ( که البته بیش از این نیز از وی انتظار نمی رفت ) کفایت می کند و ایضا برای کج سلیقگی مسئولان جشنواره فیلم فجر در گنجاندن چنین اثر ماقبل آماتوری برای بخش مسابقه سینمای ایران!!*

فیلم "گشت ارشاد" همچنان از گرایشات مسبوق به سابقه کارگردان به فیلمفارسی رنج می برد و در ترکیب با توهمات سیاسی/اجتماعی وی به یک فیلمفارسی بی هویت بدل شده است. در واقع خود فیلمساز نیز با نمایش عکس بهروز وثوقی در فیلم "کندو" بر تابلوی کائنات(که تعبیر و مفهوم خاصی در فیلم دارد) بر این شبهه فیلمفارسی، مهر تایید می زند. متاسفانه علیرغم همه این دلبستگی و وادادگی ، فیلمساز به هیچ وجه حتی به ساختار سینمایی همان فیلم "کندو" نیز نمی تواند برسد و در میانه شعار و قیصر و گنج قارون و ...می ماند! اجرای بسیار ضعیف سکانس ماقبل پایان در آن نمایشگاه اتومبیل خود ، نشانگر نزول فیملسازی شده که در آثاری همچون "مردی شبیه باران " و "مردی از جنس بلور " و حتی "سنگ ، کاغذ ، قیچی" از خود هوش و ذوقی نشان داده بود.**

امضامحفوظ

......................

پ.ن: به بهانه ماجرای "گشت ارشاد" و "خصوصی" این چند خط را نوشتم

ب.ن: اگر از متن چیزی دستگیرتان نشد ناراحت نباشید ، این نوشته ها چکیده یک دنیا حرف در عرصه سینما و فرهنگ است که امروز واقعا مثل کودک یتیمی هستند که هر که از راه می رسد به بهانه خدمت بهشان یکی توی سرشان می زند. شاید در آینده مفصل تر درباره این قبیل مسایل بحث شود.

ک.ن:اتقواالله و قولوا قولا سدیدا (خیلی دارند به قلاده ها ظلم میکنند چند سایت خبری بی تقوا مثل "خ.آ" یا "ک.س" یا"س.م" یا "ع.ای" و بقیه شان . صد رحمت به مسیح علینژاد)

آ.ن: از سوما به بعد را نوشتم ولی به نظرم نباید نشرش کرد. این نکته ها تا نهما رفت ولی برنگشت! . . .

*تعبیر استاد مستغاثی از هنر نمایی فرح بخش

**تعبیر استاد مستغاثی از گشت ارشاد

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۱ ، ۰۱:۴۵
امضا محفوظ
اصولا با این جمله که چرا باید برویم فلان فیلم را ببینیم زیاد موافق نیستم. دلیلم هم بر می گردد به ماهیت فیلم و سینما. هیچ کس به سینما نمی رود که پای یک بیانیه سیاسی را امضا کند و یا حتی یک چیزی یاد بگیرد. اگر فیلمی خوب باشد حتما باید رفت سینما و از تماشای آن لذت برد. البته این نکته را هم متذکر شوم که اعتقاد راسخ بنده بر این اصل است که سینما یک رسانه ی تاثیر گذار است و حتما برای مخاطب تحفه هایی از جنس معنا و ادراک به همراه دارد که این خود مطلبی است که نوشته ها نیاز دارد. اما نکته ای که در این مقال مد نظر است را می توان اینگونه خلاصه کرد که فیلم هرچقدر هم که پیام و محتوای خوبی داشته باشد !(اگر بشود) ولی از منظر فنی خوب و جذاب نباشد اصلا ارزش دیدن ندارد با عرض معذرت مثل خیلی از اثار کیارستمی و پناهی و این جشنواره ای ساز ها که سر هم فکر نکنم 200 نفر یک فیلم از ایشان را کامل دیده باشند(اشتباه نشود به نظر من اثار این هایی که نام بردم اصلا محتوای خوبی نداشته و ندارند ولی چه کنیم که بعضی در این خیالند).

با این تفاسیر برویم سراغ پدیده این روزهای سینمای ایران اما در ابتدا این نکته عرض شود که در دنیای هر اثری که مورد نقد قرار می گیرد یقینا هم محاسنی دارد و هم معایبی منتها در انتها این منتقد است که نتیجه میگیرد که کدامیک بیشتر است و اثر در چه جایگاهی قرار دارد. با این همه نقد قلاده ها باشد برای بعد.

"قلاده های طلا " در این بی فیلمی سینمای ایران که یک مشت خزعبلات را به اسم فیلم تحویل خلق الله می دهند حقا و انصافا اثری است که می تواند استاندارد های فیلم سازی در ایران را ارتقا بخشد و به جرات می توانم بگویم از معدود فیلم های تاریخ سینمای ایران است که مخاطب را از همان لحظه های ابتدایی به صندلی سینما میخکوب می کند و گذر زمان را در نظر او بی معنی میسازد. اما متاسفانه در میان ما یک ایرادی وجود دارد که به نظرم از رذالت های آن انتلکتوئل هایی است که دشمن قسم خورده ملت ایرانند و آن این است که ما به راحتی درباره هر چیزی نظر می دهیم  حال این چیز می تواند مطلبی باشد که درباره ان تخصص نداریم و یا می تواند موضوعی باشد که اصلا نمی دانیم ان موضوع چیست و از اصل و فرع آن بی خبریم.

در بحث های قبلی هم گفته ام که به نظرم صحبت کردن در باره فیلمی که آن را ندیده ایم حماقتی بلیهانه است ، کاری که این خانم مسیح علینژاد و هم پالگی هایشان همیشه و در هر زمانی و هر موضوعی انجام میدهند. بعضی از دوستان جبهه حزب الله هم یکهو جو گیر می شوند و کاری می کنند شبیه این اراذل که البته نباید.

قلاده های طلا  آنقدر فیلم خوبی هست که من نتوانستم آن را یک بار ببینم! کم پیش می آید به زیارت امام رئوف بروم و دلم رضا شود کاری غیر از زیارت انجام دهم اما این بار رفتیم و فیلم "قلاده های طلا" را در سینما آفریقای مشهد دیدم همین که فیلم تمام شد بلند شدم رفتم و یک بلیط دیگر برای سانس بعد خریدم تا حسابی ازاین تریلر سیاسی – جاسوسی لذت ببرم. اثری که هم داستانی خوب داشت، هم بازی ها فوق العاده بود، هم کارگردانی کم نقص و هم جهت گیری مفهومی عادلانه. مطمئنم هرکسی که این فیلم را ببیند حتما نظرش درباره ابوالقاسم طالبی و فیلمش عوض خواهد شد. چه مخالف و چه موافق. خداییش اگر فیلم را دیدید و نظرتان عوض نشد هر چه دلتان خواست به بنده روا دارید قول می دهم به شرط نداشتن بد آموزی آن را از نظر های وبلاگم حذف نکنم.


امضامحفوظ

................................................

پ.ن:سال نو مبارک

ب.ن:الوعده وفا اما یک یاد داشت درست و حسابی درباره خود قلاده ها اماده است که به زودی ان شاالله نشر خواهد شد

ب.ت.ن:جای شما خالی روز های گذشته ی نوروز خدمت امام رئوف به رسم زیارت ساکن بودیم و البته بی اینترنت که روز اخر فهمیدیم هتلمان وایر لس داشته است!

نکته: چند وقتی است گرفتار یک کاری شدیم شاید بزگرتر از قواره مان ، دعا بفرمایید
۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۱ ، ۰۱:۳۳
امضا محفوظ

در کل عمرم دو تا فیلم بود که واقعا برای دیدنشان در سینما بی قرار بوده ام. اولینش اخراجی های یک بود که در واپسین روز های اکران توانستم بروم و فیلم را ببینم. انصافا هم لذت بردم. دومینش هم آخرین ساخته ابوالقاسم طالبی است.

بیش از ۵ بار موقعیت فراهم شد که برویم و فیلم راببینیم اما هربار در واپسین لحظات مشکلی پیش می آمد و توفیق رفیق راه نمی شد که از لذت تماشای این فیلم مستفیض گردیم.

نمی خواهم مثل بعضی ها به شیوه ای کاملا جاهلانه و بلیهانه زمانی که فیلم را ندیده ام از آن تعریف کنم یا به روح سازنده آن بد و بی راه بفرستم اما توجه به این نکته ضروری است که آخرین فیلمی که بنده ی سراپا تقصیر این حس عجیب(شوق زاید الوصف برای تماشا) رانسبت به آن داشته ام تبدیل به پدیده تاریخ سینمای ایران شده است.قضاوت با شما!


امضامحفوظ

...................

پ.ن: اولین باری که فیلم را دیدم تلاش می کنم برایتان چیزکی بنویسم

ب.ن:آنونس فیلم را از اینجا ببینید

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۰ ، ۱۱:۲۱
امضا محفوظ
شکرخدا دوازدهم اسفند ماه سال جهاد اقتصادی هم تبدیل به حماسه ای دیگر در تاریخ سراسر افتخار ایران اسلامی شد و روسیاهی اش ماند برای ذغال.

نمی خواهم از بزرگی کار ملت و مانور اقتدار امت مسلمان ایران در دوازدهم اسفند ماه بگویم بحثم ناظر به جای دیگری است. چندی قبل از انتخابات قسمت شد و با یکی از مدیران رسانه ملی هم صحبت شدیم. این عزیز دل ما حدود ۳ ساعتی برای ما از  تورم و هدفممندی یارانه ها و بیداری اسلامی و تنگه هرمز و کی روش و تیم ملی و جنگ نرم و سوروس و فوکویاما و بی بی سی و صدای امریکا و بقیه ملحقات سپاه باطل گفت و گفت و گفت و اینکه اینها می خواهند از ملت ایران انتقام سیلی سی سال پیش از این را بگیرند و از این جور صحبتها . انتهای صحبتهایش هم این بود که ما برای خنثی کردن این دسیسه ها باید مردم را پای صندوق رای بکشانیم. 

دقیقا همین فراز از سخنان ارزشمند این دانشمند توانا از معدود دفعاتی بود که واقعا دلم خواست زیر گوش یک نفر بزنم.. آن هم کسی که به قول خودش برای اسلام و انقلاب ریشی سفید کرده و عمری را در عرصه های مختلف مدیریتی تلف نموده است. انگار نه انگار که مردم ایران بار ها و بارها ثابت کرده اند بصیر ترین امتهای زمانه اند و اصلا انگار نه انگار که دلها دست خداست. مردک مردم را حمیق فرض کرده بود.

اکنون که این متن را می نویسم تا دقایقی دیگر حماسه دوازده اسفند یک روزه می شود و رسانه ملی ما هم دارد فکر می کند که چه کار بزرگی کرده که چهار تا آهنگ باخود و بی خود به اصطلاح خودشان حماسی پخش کرده و بنا به تعریف خودشان مردم را کشانده اند پای صندوق. حالا دیگر وقت آن است که مدیران رسانه ملی انتقامشان را از مردم با نشان دادن انواع و اقسام بدبختیهای خیالی و بیچارگی های افسانه ای بگیرند. نمی دانم این چه پدر کشتگی است که اینان با ملت ایران دارند.

آخر کجای این ملت سراسر شور و حماسه و نشاط با این چرت و پرت ها که آینه ی درونیات بیمارهایی چون فرهادی  متناسب است. مگر بس نبود که بهترین لحظات خانواده های فهیم و اصیل ایرانی را با خزعبلاتی مثل تا ثریا و شیدایی و مردگان و بدبختان و بیچارگان و گرسنگان و بدهکاران و . . .  تلف کردید که حالا هر شبمان رامی خواهید مثل یک کابوس تلخ کنید.

آقایان نمیدانم می خواهید انتقام کدامین سیلی را بگیرید. شاید هنوز دل سازمان سبزتان از دست سیلی های سال ۸۸ خون است و شاید هم مملکت را ارث پدر محترمان فرض کرده اید که طلب کارید. آخر مگر مجبورید به هر کس و ناکسی پول بیت المال را بدهید تلف کند و در آخر هم هیچ که هیچ.

آقای ضرغامی عزیز

شمایی هر جا که می نشینید و بر می خیزید می گویید که نیرو نداریم و مجبوریم. مگر آن صدا و سیما که خودش به قاعده یک کشور هزینه و درامد دارد نمی تواند یک دانشکده کوچک را مدیرت کند که از شر صهیونیست ها و ضد انقلاب ها در امان باشد.

مگر در این مملکت که هزاران دانشجو اعلام می کنند که حاضرند جای شهدای هسته ای را در دانشگاه ها پر کنند ۴ تا بچه حزب الهی پیدا نمی شود که اینها ببرید در دانشکدتان آموزش دهید که از اسلام وانقلاب دفاع کنند.

شما که ین همه به دنبال برنامه برای پر کردن انتن هستید نمی شد چند ساعتی هم به پخش برنامه های جشنواره عمار بپردازید* تا بتوانید نیروهای جوا جبهه انقلاب اسلامی را شناسایی و خدای ناکرده از انها استفاده نماییید.

والله قسم که شما مسولید.

شما چه فرقی با آن وطن فروشی دارید که آغوش مدونا را به قیمت گریه های ننه علی** می پرستد و یا با آن مجری هم جنس باز بنگاه سخن پراکنی دولت تزویر که می خواهند از مردم ایران و مسلمانان انتقام بگیرند و کامشان را تلخ کنند.

کمی به خود بیایید

امضامحفوظ

..............................

پ.ن:این متن بعد از مشاهده آخرین شاهکار شبکه اول سیما در شامگاه پس از انتخابات است و اصلا یک نقد فنی نیست.اما به نظرم این سریال جدید"مثل یک کابوس" از همان قماش "تاثریا" است. برای عید هم که "حیرانی" را برای سرگردانی ملت تجویز کرده اند

*: دوستان می گویند فیلمهای عمار بعضا ضعیف بوده اند  بر فرض صحت این مدعا مگر این آثاری که از رسانه ملی پخش می شود همه فاخر است؟ سریال درجه الف شان را دیدیم که چگونه یک مرد آسمانی را تبدیل به زیر خاکی کرد

**:می خواستم عاشقانه بنویسم، نشد

ب.ن: مطلع شدیم که سیمای فاخر جمهوری اسلامی قصد دارد فیلم آمریکایی/اسراییلی جدایی نادر از سیمین را در نوروز پخش نماید

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۰ ، ۲۳:۴۳
امضا محفوظ
اگر سینما را برترین رهاورد تمدن غرب ندانیم، می شود آن را جز انگشت شمار ابداعات بشر دانست که این توانایی شگرف را دارد تا مقاوم ترین عنصر خلقت در مقابل تغییر را به راحتی و در عرض تنها ساعتی زیر و زبر سازد.

 شاید امروز این دست‌آورد شگرف موثرترین صلاح جبهه استعمار و طاغوت در عرصه استثمار فکری و فرهنگی ملل مستضعف و پابرهنه باشد، صلاحی مخوف که در دست دجالان زمان هر روز بشریت را از غایت خود غافلتر می سازد. سینما صنعتی است که حاصل جمع تمام هنرهاست، از داستان و شعر و موسیقی گرفته تا تصویر و تندیس و آواز.

امضامحفوظ

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۰ ، ۱۴:۱۹
امضا محفوظ
عجب دنیایی شده !

تکلیفمان با خودمان هم هنوز روشن نیست

دارم از توی GOOGLE BOOKS با کمک GOOGLE TRANSLAT  کتاب MCQUILS MASS COMMUNICATIN TEORY  را مطالعه می کنم.

توی یک فصلی لز این کتاب نوشته که بشر باید تا می تواند خود را از تصرف شدن توسط کم‍پانی های بزرگ رسانه ای دور کند تا بتواند درست ببیند و درست بفهمد.

امضامحفوظ

.......................

پ.ن: اصلا تصور نکنید GOOGLE  یک ابر کمپانی رسانه ای است

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۰ ، ۰۱:۰۴
امضا محفوظ
از همان ابتدایی ترین روز های شکل گیری تمدن های اولیه این اصل مورد اتفاق همه اقشار بوده است که هر چیزی قیمتی دارد.

مثلا مرغ در 5000 سال پیش احتمالا به قیمت یک پوست خر معامله می شد.

همین مرغ در حدود 2500 سال پیش 15 سکه فنیقی قیمت داشته.

1000 سال قبل شاید 3 دینار بوده

امروز هم کیلویی 3500 تومان است(زربال 3800!)

این اقای فرهادی ما هم، که حسابی دستش تو بازار است، خوب بلدند چه چیز را چه جور بفروشد. شاید تعدادی از دوستان بگویند که ای آقا این حرفها چیست که جناب حضرتتان می فرمایید؟ اصغر آقای ما هنرمندند و همه این جوایز به خاطر هنر و فیلمسازی فنی شان می باشد!

به این دوستان پیشنهاد می کنم به مرام کسانی که این جوایز رنگارنگ را سخاوتمندانه به کارگردانان و هنرمندان و نخبگان و همه چیز تمام ها با عشق و صفا تقدیم می کنند.

این جماعت جایزه بده منطق و رویه زندگیشان را لیبرالیسم می دانند. کل اعتقادات و مانیفست لیبرالیسم را می توان در این جمله خلاصه کرد:

دیگی که برای من نجوشد، سر سگ توش باشد ، قل قل بجوشد!

 جناب فرهادی عزیز، دیگ شما برای جنابشان جوشیده  که جایزه باران شده اید، لذا از حضرتعالی تقاضا داریم که بفرمایید: مملکت و شرف و ابرویتان را به ثمن بخث فروختید

                                                           که چی؟

                                                                                       تهش چی شد؟

امضامحفوظ

...........................................

* واژه ای است مازندرانی که معنی اش را خودم بصورت شفاف متوجه نشده ام و احتمالا به معنی خوک یا گراز یا خرس استپ

پ.ن:از وقتی قالب وبلاگ این شکلی گشته است این اولین متن مناسب با آن عکس دوربین در بالای سمت راست قالب وبلاگ است

۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۰ ، ۱۹:۰۳
امضا محفوظ

تقریبا از حدود  3 ماه پیش که در هیاهوی جشنواره فجر جدال سنگین تبلیغاتی بین فبلمهای ارزشی و ضد ارزش به اوج خود رسیده بود ثانیه ها را می شمردم تا ببینم فیلمی در جریان حزب الهی به عنوان فصل الخطاب به چرند گویی های عده ای روشنفکر نما که کیان اسلام وایران را هدف حمله های گاه و بی گاه خود گرفته اند چند مرده حلاج است!

وقتی که خبر دار شدم  اخراجی ها به جشنواره نمی رسد کمی ترسیدم که خدای نکرده ، نکند جریان اصولگرا و مذهبی اشتباها روی فیلمی سرمایه گذاری کرده که حتی شخص نویسنده و تهیه کننده و کارگردان! ! جرات نکرده آن را به مصاف اغیار بفرستد.

هنگامی که جدایی نادر از سیمین را دیدم تقریبا هول همه وجودم را گرفته بود ، زیرا استحکام و قدرت جبهه مقابل را با تمام وجود لمس کردم اما امیدوار بودم که هنوز پهلوان ما در راه است.

امضامحفوظ

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۰ ، ۰۷:۳۷
امضا محفوظ


چند وقتی است که سیمای جمهوری اسلامی وارد عرصه ای شده که تا کنون حتی تصور هم نمی شد کسی جرات بیان چنین موضوعاتی را در محافل خصوصی هم داشته باشه. پخش سریال هایی چون "جستجوگران" و" به کجا چنین شتابان" که به بخش های ممنوعه اجتماع می پردازداین نوید را می دهد که فصل جدیدی در افشاگری های سازنده داشته باشیم تا مملکت عزیزمان هر روز بهتر از دیروز شود !

اما سوال این است که اقازاده ها و مرفهین بی دردی که 30 سال است خون ملت را در شیشه کرده اند و تا خرخره پولهای کلان خورده اند می گذارند که این حرکت ادامه پیدا کند؟

ایا این فجایعی که به بهانه انتخابات ابروی ایرانی مسلمان را برد می تواند جلوی بیداری ملت مسلمان را بگیرد یا این لولوی بزرگ هنوز ترس دارد؟

ایا ...

امضا محفوظ

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۸۸ ، ۱۵:۰۱
امضا محفوظ