تفکرات بلند بلند

تفکری در باب هویت_-فقط اگه خدا کمک کنه-_

تفکرات بلند بلند

تفکری در باب هویت_-فقط اگه خدا کمک کنه-_

خواستم بگویم کیستم و کجایم؛ دیدم اصلا مهم نیست، مهم اینست که او هست.
خواستم بگویم چه کاره ام و چه کرده ام؛ دیدم هیچ نکرده ام، هرچه کرده او کرده.
خواستم بگویم . . .
چه بگویم؟
اصلا چرا بگویم؟
هرچه بود گفتیم و حال اوست که باید بر کشته هایمان باران رحمت بباراند.
فقط یک دغدغه
هویت، گمشده امروز بشریت؛
شاید به زعم من
دعابفرمایید

طبقه بندی موضوعی

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

  • ۲۴ دی ۹۲، ۲۳:۴۰ - مصطفی گرجی
    تندرو

پیوندهای روزانه

فرشته ها چرا می آیند؟

يكشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۳، ۰۱:۱۴ ب.ظ


فرشته با هم می آیند یک فیلم کوچک صمیمی است که از ضعف فیلنامه در رنجی بزرگ است. نمایشی از یک زندگی ساده و بی تکلف که زبان روایت این عاشقانه لکنت شدیدی دارد. برای بررسی این فیلم در ابتدا باید به نکته ای توجه نمود که بسیار پر اهمیت می نماید و آن هم اینکه  تهیه کننده این فیلم منوچهر محمدی است. تهیه کننده ای که بر خلاف قاعده و مد سینمای ایران برای خود سبک و سیاق فیلم سازی دارد به گونه ای که اگر در پایان فیلمهایش نام تهیه کننده ذکر نشود باز هم میتوان حدس زد که فیلم ربطی با وی دارد. فردی که بر خلاف عادت سینمایی های ایران دغدغه دارد و برای دلمشغولی هایش فیلم می سازد. فیلمهایی از یک جنس : زیر نور ماه، مارمولک، طلا و مس، بوسیدن روی ماه، حوض نقاشی و اینک فرشته ها باهم می آیند.

742-8.jpg

 

داستان فیلم حامل حوادث و بزنگاه های بسیاری است که هر کدام می تواند نقطه عطف مناسبی برای پیش برد یک فیلنمامه بلند است. "غربت و بی پولی همگام با تحصیل"، "بارداری همسر"(آن هم سه قولو)، "بیماری نوزاد"، در نهایت هم چالش بزرگ "هنرپیشگی و رابطه باهمسر"هر کدام برای خود یک خط داستانی کامل است که نیازی به خطوط دیگر ندارد. شاید برای درک بهتر این نکته پاسخ به این پرسش که "فیلم درباره چه بود ؟" اندکی راهنمایمان باشد. آیا فیلم درباره یک طلبه بود که در غربت مجبور به برق کشی و حمالی است تا نشان دهد نوکر خانواده اش است؟ آیا فیلم درباره ی طلبه ی جوانی است که قرار است با بچه که برکت است آزمایش شود و برکت از سر و کولش بالا رود؟ آیا فیلم داستان طلبه ای است که با بیماری مزمن فرزند آزمایش می شود و از آزمایش سربلند بیرون می آید؟ آیا فیلم داستان طلبه ای است که روزگار او را به بازیگری کشانده و مجبور است با تبعات بازیگری و گرفتاری هایش دست و پنجه نرم کند؟ آیا فیلم معجونی از همه ی حوادث ذکر شده است؟ پس چرا هیچ کدام از حوادث به درستی باز نمی شوند و آغاز و انجام مشخصی ندارند؟

بگذارید از اول همه ی اتفاقات را باهم بررسی کنیم تا پرسش های مطرح شده اندکی روشن گردد. احمد اقا طلبه جوانی است که برای ادامه تحصیل به حوزه ای در تهران می آید و در دل سختی های غربت به ناگاه متوجه میشود که خانمش سه قولو باردار است. خوب اصلا چرا این طلبه به تهران آمده؟ شاید در شهرشان امکان ادامه تحصیل نبوده . ولی باز هم این اشکال وارد است که چرا به تهران آمده؟ مگر مرکز علوم دینی شهر قم نیست؟ قم شهری است که همه چی در آن ارزانتر از تهران است. غیر از این است که فیلمساز میخواسته  او را به کلانشهری شبه مدرن بیاورد تا بشود با خانمی چون دختر همسایه روبرو شود. شخصیتی درست مثل پرستار طلا و مس! شاید فیلمساز میخواسته بگوید اگر زهرا سادات طلا و مس سه قولو باردار میشد سید رضا همین کارها را می کرد. خوب این را ما در طلا و مس فهمیدیم دیگر. سید دستش را به عمد میبرید تا خوابش نبرد و نوکری زن و بچه را نماید این چه ربطی به فرشته هایی که با هم می آیند دارد؟ آیا فرشته هایی که با هم می آیند همانند بیماری ام اس هستند؟ ایا دختر همسایه همان پرستار است؟

فرشته ها با هم می آیند و ما باید شاهد سختی بچه داری باشیم. باید همه سختی ها را همسر احمدآقا به تنهایی و در حمام متحمل شود هرچند گاهگاهی احمدآقا متوجه این سختی ها می شوند و بانو را در حمام مورد عنایت قرار داده و فضای فیلم را تلطیف مینماید. کل سختی بچه داری (آن هم سه قولو) را در برهنه نمودن کودک و شستن او زیر شیر و نمایش کپل شات های کودکانه شاهدیم. البته در یک صحنه هم بچه ها همزمان می گریند که آن هم به نظر به اراده ی فیلمساز برای غفلت از نرگس کوچولو و به کما رفتن او طراحی شده. نکته ی دیگری که در بچه داری این بانو شدیدا توی ذوق می زند بی خبری مادرش و دست تنهایی او در نگهداری سه قولوهاست.  کدام مادری است که حد اقل تا چهل روز به دیدار دختر تازه وضع حمل کرده اش نمی رود؟ شاید حال او آنقدر خراب است که نمی تواند از جا بلند شود! خوب این چه احمد اقایی است که نوکر خانواده است و مادرزن خود را یکه و تنها در شهرستان ول کرده(ما می دانیم که احمد آقا خواهر زن ندارد، خوب اگر داشتند یکی به کمک این زائو بیچاره میشتافت) و معلوم نیست برای چه به تهران آمده.

احمدآقا با همه ی مشکلات به حوزه می رود و در آنجا یک آخوند خپل از اول با او مشکل دارد. خوب این مشکل از کجاست؟ ایا احمدآقا جای آخوند خپل را تنگ کرده ؟ ایا به خاطر برخوردی که آخوند خپل با کارگران زحمتش دارد بینشان شکر آب شده؟ پس چرا از اولین صحنه ی حضور احمدآقا آخوند خپل او را چپ چپ می نگرد؟ شاید این دو از قیافه هم خوششان نیامده!  آیا همه ی آخوند ها خپل و مفت خورند و فقط احمد آقایی که قرار است آرتیست سینما شود نوکر خانواده است؟ چرا این آخوند خپل اصلا دیالوگی ندارد و فقط مانند دزدها از دور احمد آقا را می پاید؟ شاید از تصفیه حساب احمد آقای بزن بهادر در دستشویی واهمه دارد. بلایی که در انتها به سرش می آید و دمش را روی کولش میگذارد فرار را بر قرار ترجیح میدهدو اصلا باید با آخوند های مفت خور در دستشویی برخورد نمود!

بعد از همه ی این مشکلات ما شاهد سکانس طلایی بیماری نرگس کوچولو هستیم. نوزادی که به شدت ضعف تنفسی دارد و اگر برای لحظه ای اکسیژن اتاقکش قطع شود معلوم نیست چه می شود، به کما میرود یا میمرد و زنده میشود! باز هم معلوم نیست چه اصراری است این بچه را در تهران نگه دارند! به هر سو بچه دچار نارسایی تنفسی شدید شد، دیگر چه نیازی به آن صحنه ی احساسی دویدن احمدآقا و خانمش در خیابانهای تهران است؟ مگر اورژانس ندارد مملکت؟ شاید زنگ زده اند و اورژانس دیر کرده و فیلمساز هم صلاح دیده ما از این موضوع بی خبر بمانیم تا خدای نکرده آبروی اورژانس تهران نرود. مگر دختر همسایه ماشین نداشت؟ شاید هم دختر همسایه مانده تا مواظب دو نوزاد دیگر باشد و ما باید این را از همان کپل شات های برهنه نوزادان متوجه شویم و دوهزاریمان بیافتد که اینها با هم رودربایستی ندارند و بچه ها پیش دختر همسایه اند. خوب اگر اینها با هم رو دربایستی ندارند چرا دختر همسایه ماشینش را نداده به احمد اقا ؟ شاید ماشینش خراب است و ما باید این را از ابتدای فیلم که احمد آقا ماشین او را هل می دهد متوجه شویم. شاید  احمد آقا حال ندارد نصفه شبی ماشین هل دهد. شاید هم فیلمساز میخواسته تا فیلمش را با اسلوموشن های تصنعی زیر باران در خیابان بزک کند! بالاخره این زن و شوهر عاشق خود را به بیمارستان رسانده اند و در یک شب تا صبح همه چیز درست می شود و دیگر اثری از بیماری نیست و تا انتهای فیلم همه چیز اوکی است.

احمدآقا دارد سر ساختمان سیم کشی می کند که ناگهان یک کارگردان مهربان اورا کشف میکند و به او در ازای یک پیشنهاد ده میلیون تومانی پیشنهاد بازی در فیلمش به عنوان نقش اول را میدهد. خوب احمد آقا هم که پول لازم است قبول می کند و تنها مشکلش در بازیگری نابلدی و تکرار زیاد برداشت ها و اذیت شدن عوامل تولید است، وگرنه با شیوه ی روابط و اختلاط و اینها مشکلی ندارد و بسا اینکه خوشش هم می آید؛بالاخره این هم تجربه ای است. بعد از اکرن فیلم (آن هم در عرض جند روز یا حتی هفته) تنها یک عکس فوتوشاپی در مجله موجب قهر و غضب همسر وی شده و احمد آقا چند روزی از خانه فراری می شود. بعد معلوم نیست چه می شود که یک هو دایی جان پیدایشان میشود(خوب تا حالا که این دو گرفتار بچه داری و بی پولی بودند کجا بودی؟) و احمد آقا و بانو در مغازه ی دایی و در حضور نرگس آشتی می کنند و باز هم معلوم نیست که دو بچه ی دیگر در کجا به امکان خدایند.

فیلم دوست دارد بگوید "مرد(آخوند) خوب باید نوکر زن و بچه اش باشد" و به دلیل اغتشاش فیلمنامه هرچه سعی می کند نمی تواند این را در طول فیلم بیان کند لذا باید در صحنه ی انتقام در دستشویی قهرمان داستان این جمله را فریاد زند تا خدای ناکرده مخاطب گمراه سالن سینما را ترک نکند. این خطی است که چند وقتی در سینمای ما پیگیری می شود. آخوند خوب، آخوند حمال است(رسوایی) آخوند خوب آخوند قالیباف است( طلا و مس) آخوند خوب آخوند برقکار است(فرشته ها با هم می آیند). مگر قرار نیست روحانیت به علم دین و رفع و رجوع مشکلات دینی مردم برسد و معاشش هم از سهم امام که در شرع مقدس اسلام پیش بینی شده تامین شود؟ پس چه اصراری است آخوند خوب حمالی و بقالی و لوله کشی کند؟ اگر به جای آخوند شخصیت احمد اقا یک دانشجوی متعهد بود چیزی از پیام داستان کسر میشد؟ آخر چه لزومی دارد که نقش آول داستان آخوند باشد؟

اصلا مگر کسی که به طلبگی روی می آورد دیگر مسولیتش تنها تامین زن و بچه است؟ خوب شرع مقدس راه تامین را نشان داده دیگر ، منبر! حلال و طیب. این چه اصراری است که آخوند های ما به جای درس و بحث و ارشاد و علم دین بروند پی کسب و کار و نان درآوردن به سختی.  مگر مملکت بهشتی و مطهری و علامه طباطبایی نیاز ندارد؟

چه بخواهیم چه نخواهیم سینما در هر پدیده ی خاصی که  روی پرده نقره ای نشان داده شود  یک حکم کلی و عام می دهد؛ در این موضوع حکم کلی اینگونه است :"آخوند خوب باید برود دنبال کار خودش و آزاری به جامعه  نرساند" اصلا روحانیت مسولیتی در قبال جامعه ندارد فقط باید گلیم خودش را با رزق حلال از آب بیرون بکشد.


 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی