تفکرات بلند بلند

تفکری در باب هویت_-فقط اگه خدا کمک کنه-_

تفکرات بلند بلند

تفکری در باب هویت_-فقط اگه خدا کمک کنه-_

خواستم بگویم کیستم و کجایم؛ دیدم اصلا مهم نیست، مهم اینست که او هست.
خواستم بگویم چه کاره ام و چه کرده ام؛ دیدم هیچ نکرده ام، هرچه کرده او کرده.
خواستم بگویم . . .
چه بگویم؟
اصلا چرا بگویم؟
هرچه بود گفتیم و حال اوست که باید بر کشته هایمان باران رحمت بباراند.
فقط یک دغدغه
هویت، گمشده امروز بشریت؛
شاید به زعم من
دعابفرمایید

طبقه بندی موضوعی

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

  • ۲۴ دی ۹۲، ۲۳:۴۰ - مصطفی گرجی
    تندرو

پیوندهای روزانه

نفسانیات

دوشنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۱، ۰۷:۴۶ ق.ظ
خوبی اینجا این است که هر از چند گاهی می آیی و دل تنگت را غیر تنگ مینمایی و میروی پی کارت ! بعد ها که دلت برای خودت تنگ شد بر میگردی و احادیث نفست را می خوانی و انگشت حسرت به دندان میخایی که ای داد چقدر با مشغولیت به خود از خودت و خدایت دور بوده ای و هستی و احتمالا خواهی بود؛ احتمالا توبه ای و استغفراللهی و باز روز از نو روزی از نو

ادم است دیگر دلش برای خودش تنگ میشود، شاید این اقتضای مقام خلیفه اللهی اش باشد، شاید! ما که نمی دانیم و خداست که میداند؛ القلب حرم الله.

وقتی در گیر و داد زمینی و خبری از آسمان در نفسهایت نیست حتما باید نفست بگیرد؛ نفست که بگیرد، دست را به زانو میگذاری وبرای لحظاتی هم که شده سرت را پایین میگیری و چشمها را میبندی و در بحر مکاشفت فرو میروی، حسابهای دودوتا چهار تای زندگی را از نو بررسی میکنی و غلطهای املای نوشته ات را مرور میکنی و این همه باعث می شود تا نفس باز گردد وادامه مسیر

ادامه مسیر و امید

ادامه مسیر و عزم 

ادامه مسیر و ارداده

ادامه مسیر و رفتن

ادامه مسیر و خدا

ادامه مسیر

امضامحفوظ

........................................

پ.ن: یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی    عمریست پشیمان ز پشیمانی خویشم

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۶/۲۷
امضا محفوظ

حدیث نفس

نظرات  (۱۰)

۲۷ شهریور ۹۱ ، ۰۷:۵۰ سید مهدی موسوی
سلام. یه نسخه هم واسه ما بپیچ دکتر.
پاسخ:
روزی چند عدد دکزا متازون را در اپ پرتقال حل بفرمایید بریزید داخل جوق اب
jigaretooo
پاسخ:
قلوه ات را یا اخی!
بابا حددیث نفس!!!!!!!!!!!!
یعنی قلمت تو حلقم أخی......
۲۹ شهریور ۹۱ ، ۱۳:۲۵ عطیه توسلی(ع.ت)
دلم بهانه ات را می گیرد...
چقدر امشب حس می کنم نبود تورا...
صدایت در گوشم می پیچد و من می گویم
هان مرا صدا کردی؟
دلم تنگ است...
صدایم کن...
خدای من.
۰۴ مهر ۹۱ ، ۰۸:۲۸ سید مهدی موسوی
سلام.
چرا قمی ها قایق هاشون را نمیفروشن؟

قصد دارم بروز تر باشم...
یا علی
۲۵ مهر ۹۱ ، ۱۰:۴۵ راه آهن تا تجریش
سوال بنیادی تر : چرا قمی ها زنده اند
برادر اخیرا زدی تو کار عرفان و این چیزا؟
خواهشا زیردیپلم بنویس ما هم بفهمیم داداش!
الان از این منازل چهل گانه سیر وسلوک الی الله شما طبقه چندم تشریف داری؟
سلام...
اینجا رو حسابی خاک گرفته و شما هم انگار نه انگار!!!!!

کجایی مومن خدا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

چشم انتظار گذاشتن درست نیستا!!!!!!!!!!!! یه دور از رسم جوان مردی!!!!!!!!!!!!!!!!!
سلام.خوبی؟عجبااااا..جدی ازاین آپت بدم نیومد
سلام
می تونم بپرسم رشته جنابعالی چیه؟و در کدوم دانشگاه تحصیل می کنید؟
در ضمت تبریک میگم ایشالله خوشبخت بشید
پاسخ:
بابلسر

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی