تفکرات بلند بلند

تفکری در باب هویت_-فقط اگه خدا کمک کنه-_

تفکرات بلند بلند

تفکری در باب هویت_-فقط اگه خدا کمک کنه-_

خواستم بگویم کیستم و کجایم؛ دیدم اصلا مهم نیست، مهم اینست که او هست.
خواستم بگویم چه کاره ام و چه کرده ام؛ دیدم هیچ نکرده ام، هرچه کرده او کرده.
خواستم بگویم . . .
چه بگویم؟
اصلا چرا بگویم؟
هرچه بود گفتیم و حال اوست که باید بر کشته هایمان باران رحمت بباراند.
فقط یک دغدغه
هویت، گمشده امروز بشریت؛
شاید به زعم من
دعابفرمایید

طبقه بندی موضوعی

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

  • ۲۴ دی ۹۲، ۲۳:۴۰ - مصطفی گرجی
    تندرو

پیوندهای روزانه

می خواستم عاشقانه بنویسم، نشد

پنجشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۰، ۱۰:۵۱ ق.ظ
کلاً عشقی نویس ماهری نبوده و نیستم . بعضا شاید نظرم به نظر خانم مدیر در فیلم رامبد جوان که می گفت:"عشق فقط دو جوره، عشق مادر به فرزند و عشق بنده به خدا. . . "* نزدیکتر باشد. البته منکر بقیه انواع عشق هم نمی شوم، شاید باشد؛ ما که ندیدیم**.

عشق لیلی و مجنون که مجنون تا دم مرگ سر به بیابان می گذارد و در نهایت فراق دق می کند و یا عشق شیرین و فرهاد که با وجود عدم امکان وصال! تا ته دنیا ادامه می یابد هم مطالبی است که فقط در داستان خوانده ام. اما از انواع اول و دوم عشق که آن خانم مدیر در فیلم رامبد جوان گفت و البته منظور کارگردان و نویسنده تمسخر این گزاره بود ، بسیار دیده ام. چه بسیار بنده هایی که در راه معبود عاشقانه جانبازی کردند و چقدر مادر که برای آسایش فرزندانشان سوختند.

یکی از نزدیکترین مثالهایی که به ذهنم در این رابطه می رسد همین بنده خدا "ننه علی" بود.(خدا بیامرزدش) نمی دونم بیست یا سی سال، اما خیلی سال! بعد از شهادت پسرش، دل نداشت از قبر او هم جدا شود. عاشق بود اساسی ان هم از نوع اول بود که به دوم بدل شد.(یا دوم به اول یا هیچکدام، از اول اول بود) تو برف و بارون و سوز سرما و آفتاب و حرم گرما درون یک اتاقک حلبی بالای قبر پسرش روزگار می گذراند. اصلا در قطعه شهدا معروف بود که اعیاد پیش ننه علی صفای دیگری دارد . بگذریم.

پست قبلی هم عاشقانه بود اما از خودم نبود.*** 

اصولا مقوله عشق خیلی پیچیده است و ما هم اگر بیش از این بنویسیم کیبردمان می سوزد**** فقط یک جمله در انتها که به نظرم علت نوشتن این چند خط شد

نیست در شهر نگاری دل ما را ببرد ، چه کنم؟

امضامحفوظ

.......................

*: راستش را بخواهید بقیه اش یادم نیست بروید فیلم را ببینید

**:خوش به حال شما که دیدید

***:رجوع شود به نظرات پست قبل

****: تلمیح به داستان حضرت جبراییل که گفت اگر بیش از این به خدا نزذیک شوم پرم می سود!!!(اوواه)

پ.ن:عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد    ورنه هر گبری به پیری می شود پرهیز گار

نظرات  (۸)

به شیر بود مگر شور عشق سعدی را
که پیر گشت و تغیر در او نمی آید
۰۴ اسفند ۹۰ ، ۱۱:۲۷ سید مهدی موسوی
عاشق شدی دیگه نمیشه کاریش کرد
۰۴ اسفند ۹۰ ، ۱۱:۲۸ سید مهدی موسوی
با اونایی که کامنت دونی را باز میذارن خیلی حال می کنم
پاسخ:
خوب اگر قرار است نظر را کسی نخواند خصوصی باید گذاشت. وگرنه هر کسی مسول گفته خویش است. سانسور چرا؟
دعا می کنم خدا امضایت را محفوظ بدارد همیشه...
پاسخ:
شماهم
قیافه ات به عاشقانه و.... نمی خوره!!!!!!!!!
بشین فیلمنامه رو جمع و جور کن
پاسخ:
دعا بفرایید
عشق دانشکده تجربه انسان هاست
گرچه چندیست پر از طفل دبستان شده است.
(کلا با وبت صفا میکنم
نمیدونم چرا؟؟؟؟
خیلی بی ربط به هم مینویسیا
ولی بازم نمیتونم نخونشم،حالا حکمتش چیه؟!!!!!
الله اعلم.)

عشق آن باشد که حیرانت کند...
بی نیاز از کفر و ایمانت کند...
پاسخ:
ورنه هر گبری به پیری می شود پرهیزگار!
سلام
وبلاگ خوبی داری موفق باشیـــــــــــ

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی