تفکرات بلند بلند

تفکری در باب هویت_-فقط اگه خدا کمک کنه-_

تفکرات بلند بلند

تفکری در باب هویت_-فقط اگه خدا کمک کنه-_

خواستم بگویم کیستم و کجایم؛ دیدم اصلا مهم نیست، مهم اینست که او هست.
خواستم بگویم چه کاره ام و چه کرده ام؛ دیدم هیچ نکرده ام، هرچه کرده او کرده.
خواستم بگویم . . .
چه بگویم؟
اصلا چرا بگویم؟
هرچه بود گفتیم و حال اوست که باید بر کشته هایمان باران رحمت بباراند.
فقط یک دغدغه
هویت، گمشده امروز بشریت؛
شاید به زعم من
دعابفرمایید

طبقه بندی موضوعی

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

  • ۲۴ دی ۹۲، ۲۳:۴۰ - مصطفی گرجی
    تندرو

پیوندهای روزانه

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سال تولید ملی حمایت از کار و سرمایه ایرانی» ثبت شده است

نوشتن خوب است.

نوشتن موجب می شود تا مطالب در ذهنت منظم گردد و تو می توانی بفهمی که چقدر نفهمی؟

نوشتن این فایده را دارد که تو احساس می کنی چیزی هستی و چیزکی در کیسه داری تا به دیگران ارایه کنی و مایه رشک و قبطه ماسوالله گردی.

نوشتن هر چه دلت خواست نه تنها اشکالی ندارد بلکه خوب هم هست منتها این نکته باید رعایت گردد که هرچه دلت خواست را نمیشود به هرکه دلت خواست نشان دهی؛ بسا نوشته هایی که اگر خودت دوباره و در اینده با آن مواجه شوی از آن براعت جویی.

چندی است دستم به نوشتن نمی رود٬ در درونم دنیایی از حرف و سوال است ٬ تا پیش از این خیال می کردم به خاطر کیبرد غیر فارسی است که حال نوشتن ندارم اما این نوشتار فرض فوق را نقض می نماید.

دلم میخواهد به وزارت علوم فحش دهم که دم انتخاباتی این بلایای اخر ترمی را سرمان در اورد یا اینکه درباره فیلم خوب ملکه چیزی بنویسم و یا اندکی در باب انتخابات بلند بلند فکر کنم ؛ شاید هم مطلبی پیرامون مسله سوریه در دلم مانده و البته استراتژی های فرهنگی دولت آینده هم بد نیست راجع اش تفکری نماییم و . . .

اما ترسی از عمق جان مانع است٬ 

کیبرد غیر فارسی بهانه است؛ میترسم

از اینکه بنای کجی را در ذهنی پدید اورم و یا اینکه خود را بیشتر از انچه هستم بنمایانم؛ اینها چیزهای ترسناکی است که در هول و ولای انتخابات هم ترسناک است.

از این عصر بی حرمت می ترسم٬ می ترسم از ازمیان رفتن مرزها٬می ترسم از آپارتمان٬ خودرو٬ طیاره. میترسم از رسانه خواندن و فلسفه جستن. می ترسم از اینترنت٬ موبایل٬ ماهواره.

قسم به قلم که دیگر از قلم هم میترسم. 

گاهی دلم می خواهد چوپان باشم؛ در دشت و جنگل همراه موجوداتی معصوم و به دور از خطراتی ترسناک که هر لحظه هستی مان را هدف می گیرد.

ای کاش من هم یک چوپان بودم



.....................

پ.ن: ادامه مطلب خوب است.

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۲ ، ۱۷:۰۳
امضا محفوظ
قرار بود برای روز مادر از طرف کل خانواده برای مادر یک دستگاه تلفن همراه هدیه بخریم، آخه بنده خدا مدتهاست که باطری گوشیش خراب است.

نظر به نام سال اصرار بنده این بود که گوشی ایرانی خریداری گردد و حرف اقا روی زمین نماند اما . . .

گوشی به درد بخور ساخت داخل پیدا نمی شه جز یک مدل که ان هم هزار داستان دارد. قابل توجه اینکه اصلا پیدا نمی شود و تازه اگر هم پیدا شود خود فروشنده هم سعی دارد مختان را بزند که نخرید اقا داغان است.

ما هم که چشممان ترسیده از جنس ساخت وطن خیلی سخت است که گوشی ایرانی بخریم.

همین چند وقت پیش یکی از دوستان می خواست ما شین بخرد مثلا گفت حرف اقا روی زمین نماند . رفت و سمند با موتور ملی پایه گاز سوز خرید. انقدر جنسش خوب بود که همین امروز صبح ما را در جاده گذاشت.

حالا یکی به من بگوید که چه کنیم حرف اقا روی زمین نماند و از طرفی هدیه روز مادر ما به سال اینده نیافتد؟

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۱ ، ۲۲:۱۸
امضا محفوظ