تفکرات بلند بلند

تفکری در باب هویت_-فقط اگه خدا کمک کنه-_

تفکرات بلند بلند

تفکری در باب هویت_-فقط اگه خدا کمک کنه-_

خواستم بگویم کیستم و کجایم؛ دیدم اصلا مهم نیست، مهم اینست که او هست.
خواستم بگویم چه کاره ام و چه کرده ام؛ دیدم هیچ نکرده ام، هرچه کرده او کرده.
خواستم بگویم . . .
چه بگویم؟
اصلا چرا بگویم؟
هرچه بود گفتیم و حال اوست که باید بر کشته هایمان باران رحمت بباراند.
فقط یک دغدغه
هویت، گمشده امروز بشریت؛
شاید به زعم من
دعابفرمایید

طبقه بندی موضوعی

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

  • ۲۴ دی ۹۲، ۲۳:۴۰ - مصطفی گرجی
    تندرو

پیوندهای روزانه

عنکبوت بزرگی در خانه ی کهنهْ سازی،  تار زیبایی برای شکار مگس تنید. هر بار که مگسی بر تارش فرود می آمد و گرفتار می شد عنکبوت آن را می بلعید تا مگسان دیگر که از آن حوالی عبور می کردند تصور کنند تار عنکبوت مکان امنی برای استراحت است . روزی مگس نیمه دانایی، وز وز کنان بالای تار عنکبوت پرواز می کرد و آنقدر برای فرود آمدن مسامحه کرد که عنکبوت ظاهر شد و گفت: "بفرما."     اما مگس که از او خیلی باهوشتر بود گفت، "من هرگز در جایی که مگس دیگری نیست فرود نمی آیم و در منزل تو مگس نمی بینم."
مگس پرواز کنان رفت ، تا به جایی رسید که مگسان زیادی گرد آمده بودند. می خواست بنشیند که زنبوری گفت: " دست نگهدار نادان، این مگس گیر است. همه این مگسها به دام افتاده اند،"    مگس گفت ، مزخرف نگو همه اینها مشغول رقصند."

این را گفت و نشست و با دیگر مگسان در آنجا زمین گیر شد.

نتیجه اخلاقی : امنیت در کمیّت نیست ، در هیچ چیز دیگر هم نیست.
امضامحفوظ
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۰ ، ۱۲:۳۹
امضا محفوظ
آه ای شهیدان شرمنده ایم. خیلی کم کاری کرده ایم. دیگر کسی قدر خون شما را نمی داند. بیشتر رفقایم سیگاری هستند و همه ارزشهای والای شما را دود کرده اند فرستاده اند هوا!

آه و صد فغان! ای شهدا شرمنده ایم. خیلی بد بختیم بعد از شما. خیلی وقت است دیگر خواهران زینبی نیستند و بد حجاب شده اند! یک چیزی می گویم شهدا جان قول بدهید سکته نکنید، چند وقت پیش دختری را دیدم که با لباس چسبان به دانشگاه آمد. وای که اسلام و آرمانهایتان ...

این مزخرفات دیگر چیست؟

می گویم مزخرف چون  تنها واژه ای که می تواند نظرم را تامین کند همین است. مزخرف به ظرفی طلایی گفته می شود که تو خالی است. آری تو خالی. این حرفایی که صد تایشان یک غاز ارزش ندارد و تبدیل به  اپیدمی هم شده، اول و آخرش  هم به این درد می خورد که چند نفری (چند نفر!) اشکی بریزند و بعدش! نمی دانم، درونش خالی است. تهی از معنا و بی هدف است. پس مزخرف است.

شهدا رفتند و فیض خود بردند. وظیفه شان را به نحو احسنت انجام دادند، راضیه و مرضیه الهی شدند و در حال حاضر هم  با کیف تمام و در بهترین وضعیت ممکن عند ربهم یرزقونند.

ما چه کاره ایم؟

وظیفه ما چیست؟

بنشینیم و آه و فغان و گریه و حسرت و اندوه!

هیهات که اگر خود شهدا بودند لعن و نفرینشان ، بلکه نهیب و ناسزایشان  بر ما مرثیه سرایان بود. مگر عمر سعد ملعون برای اباعبدلله حسین گریه نکرد؟ مگر همین ملعون بلافاصله بعد از اتمام گریه اش (نقل متفاوت است بعضی گویند که در حالی که گریان بود) دستور نداد که اسبان را نعل تازه زنند و... واژه  جذاب و پر کار برد منافق به گوشتان خورده است؟ حتما خورده است! اگر خورده است و هنوز کاری نکرده اید این بشارت را به شما دهم که شما هم به این فیض اکمل نایل شده اید! مگر عمر سعدی که بر سالار شهیدان گریه کرد منافق نبود. این را من نمی گویم ، ابولفضل العباس (ع) چنین گفت. زمانی  که اذن میدان از سرور و برادرش می خواست این طور گفت: " برادر جان اذن ده تا به کارزار روم ! می خواهم انتقام خون شهیدان را از منافقان بگیرم."  شما انتقام خون شهیدان را از که می خواهی بگیرید؟

سید جوانان اهل بهشت با منافقان چه کرد؟ غیر از شمشیرش سزای منافقان شد؟ اگر منافق باشی سزایت شمشیر است. به عبارت دقیق تر اگر در وقت مقتضی کار درست را انجام ندهی نباید منتظر چیزی به جز شمشیر امام زمانت باشی.  چه کرده ای که شایسته شمشیر امامت نباشی.

بنده خیلی چیز ها را نمیدانم اما خوب می دانم که نباید بنشینم. نباید اسوده باشم. نباید حتی بخوابم.  باید به پا خیزم . باید جهاد کنم. آقا فرمودند که جنگ است. فرمودند که جنگ ،جنگ اراده هاست. اگر آه و فغانمان سبب پولادین شدن اراده هاست بس بسوزید و بسوزید و بسوزید. اما اگر بهانه تنبلی و بی خردی و بی برنامه بودن است، بدانید که لایق ترین افراد به شمشیر امام زمانتان هستید. فکر نکنم که بشود نسخه واحد برای همه نوشت. فقط همین را بدانید که اگر خالص کار کنید خدا هم راه را نشان می دهد که:

والذین جاهدو فینا و لنهدینهم سبلنا

والسلام

امضا محفوظ

....................................

پ.ن: این متن درست یکسال پیش از این در اولین سالگرد تدفین شهدای دانشگاهمان تحت عنــــــوان

"تو منافقی"در وبلاگ قرار داده شده بود، گفتیم بد نیست باز توزیع شود

                                                                      التماس دعا


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۰ ، ۰۰:۲۷
امضا محفوظ
باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ                          

                                                           گر کافر و گبر و بت‌پرستی باز آ
این درگه ما درگه نومیدی نیست                          
                                                           صد بار اگر توبه شکستی باز آ


امضامحفوظ

۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۰ ، ۱۴:۱۹
امضا محفوظ
پاییز رسید ، میوه ی کال مباش
                     موسی داری ، مهره ی رمّال مباش

                                          از منتظران مهدی(عج) موعودی
                                                                    هش دار مرید خر دجّال مباش...

امضامحفوظ

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۹:۲۰
امضا محفوظ
عزیز دلم!

یک روز دوست داشتم سحرها صدایت کنم تا به من بگویی دمت گرم؛

اما الان حس می کنم واقعا به صدا کردنت در خلوت هایم نیازمندم.

حس می کنم اگر نشود،یک چیز زندگیم کم است.

حس میکنم اگر نباشه، کمرم میشکند.

مهربانم!

مگر نگفتی از من بخواهید تا بهتان بدم!

من محتاجم.

به صدا کردنت در خلوات.

تا صبرم بدهی، تا همتم بدهی، تا اطمینانم ببخشی.

من به صدا کردن تو احتیاج دارم.

من در طول روز کار های زیادی بر عهده دارم تا به خاطر تو انجام دهم، همه نیاز به قوی تر بودن در ایمانم به تو دارد.

مگر به پیامبرت نفرمودی

«شب را اگر شده کمی برخیز ... تو در روز بسیار غرق امور طولانی هستی:

قم اللیل الا قلیلا ... إن لک فی النهار سبحا طویلا»

خدایا!

یه کم نماز شب . . .

حجت الله حاجی کاظم

............................
پ.ن: توجه بفرمایید که متن یه مقداری ویرایش شده و احتمالا  با نسخه original کمی متفاوته

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۳:۱۴
امضا محفوظ
امـــام هر اشتباهی بکند از درست ما

                                            درست تر است

امضامحفوظ

...........................

پ.ن: بیان قشنگ از شهید حمید باکری

پ.ن: این جمله را تو وبلاگ دیدگاه نو دیدم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۲:۴۹
امضا محفوظ
آن مرد آمد!

                آن مرد در باران نیامد!

                                         اصلا چرا آن مرد نیامد!

                                                                    ولی بالاخره که آمد!

                                                                                            امضامحفوظ

.........................................

پ.ن:کــــــــــــــــــــــــــــــــــــور بشه دشمن ولایت

پ.ن: در ضمن چشم حسود درآد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۲:۴۴
امضا محفوظ

پدری چهار تا بچه را گذاشت توی اتاق و گفت این‌جا‌ را مرتب کنید تا من برگردم. خودش هم رفت پشت پرده. از آن‌جا نگاه می‌کرد می‌دید کی چه کار می‌کند، می‌نوشت توی یک کاغذی که بعد حساب و کتاب کند


یکی از بچه‌ها که گیج بود، حرف پدر یادش رفت. سرش گرم شد به بازی. یادش رفت که آقاش گفته خانه را مرتب کنید.

یکی از بچه‌ها که شرور بود شروع کرد خانه را به هم ریختن و داد و فریاد که من نمی‌گذارم کسی این‌جا را مرتب کند.

یکی که خنگ بود، ترسید. نشست وسط و شروع کرد گریه و جیغ و داد که آقا بیا، بیا ببین این نمی‌گذارد، مرتب کنیم.

اما آنکه زرنگ بود، نگاه کرد، رد تن آقاش را دید از پشت پرده. تند و تند مرتب می‌کرد همه‌جا را. می‌دانست آقاش دارد توی کاغذ می‌نویسد. هی نگاه می‌کرد سمت پرده و می‌خندید. دلش هم تنگ نمی‌شد. می‌دانست که آقاش همین ‌جاست. توی دلش هم گاهی می‌گفت اگر یک دقیقه دیر‌تر بیاید باز من کارهای بهتر می‌کنم. آن بچه‌ شرور همه جا را هی می‌ریخت به هم، هی می‌دید این خوشحال است، ناراحت نمی‌شود. وقتی همه جا را ریخت به هم، آن وقت آقا آمد.

...

ما که خنگ بودیم، گریه و زاری کرده بودیم، چیزی گیرمان نیامد. او که زرنگ بود و خندیده بود، کلی چیز گیرش آمد.

زرنگ باش.

خنگ نباش.

گیج نباش.

شرور که نیستی الحمدلله. گیج و خنگ هم نباش.

نگاه کن پشت پرده رد آقا را ببین و کار خوب کن. خانه را مرتب کن،

                                                                              تــــــا آقا بیاید

امضامحفوظ

........................................................

پ.ن: تعبیری بود زیبا از منتظران ظهور از مرحوم اسماعیل دولابی

پ.ن: این مطلب برایم میل شده بود ، ظاهرا از یک وبلاگی ، خیلی خوب دیدم بازنشرش کنیم

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۹:۰۹
امضا محفوظ
کم به وبلاگم سر می زنم،منظورم hoviat.tk

معمولا از داخل بلاگفا کارها را انجام می دادم . . .

               ولی از وقتی بچه های قلم نوای ناب حاج محمود کریمی را بار گذاری کرد همینطوری بلاگم بازه!

   عشق یعنی گریه های حیدری

                                         دختری دنبال. . . 

امضامحفوظ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۸:۵۱
امضا محفوظ
گویند که اوضاع خراب است و مملکت بی سامان ، فلانی قهر کرده و اون یکی فتنه طرح می زنه و زپرتی هم بیانیه میده . . .

ولی آقا میفرمایند که حواسم جمع و تا آخرین قطره خون پای انقلاب و ارمانهایش ایستاده ام.

والله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین

امضامحفوظ

........................

پ.ن:حالا هر کی هر غلطی دلش می خواد بکنه!

پ.ن:هنوز طبق امر وظیفه درس خوندن و جهاد اقتصادی(زندگی عادی،جهادی)

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۰ ، ۲۳:۳۹
امضا محفوظ