ماه ساقی به حرمخانه خون آمده بود / آتشی بود که از خیمه برون آمده بود
مشک های تهی خسته نگاهش کردند / کودکان حرم آهسته نگاهش کردند
بر لبش تشنگی شرجی صد جام و سبوست / آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
ماه ساقی به حرمخانه خون آمده بود / آتشی بود که از خیمه برون آمده بود
مشک های تهی خسته نگاهش کردند / کودکان حرم آهسته نگاهش کردند
بر لبش تشنگی شرجی صد جام و سبوست / آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
موتو قبل ان تموتو
یعنى منتظر منشین که مرگت در رسد؛
مرگ را دریاب
پیر شو پیش از آنکه پیر شوى و پیرى بىرنگى است.
هفته ی دفاع مقدس گرامی باد. همیشه وقتی فیلم افق ملاقلی پور را میدیدم در آن لحظه ی آخر که مجتبی در آغوش نصرت به شهادت میرسد احوالم دگرگون می شود. یاد احمد٬ یاد مجتبی !
چقدر سخت بوده است دفاع. امروز که معین را به اسلام و انقلاب هدیه کردیم حال نصرت ها را درک میکنم
پ.ن: قطعه به یاد ماندنی افق در ادامه مطلب
گفتم دلُ دین بر سر کارت کردم
هر چیز که داشتم نثارت کردم
گفتا،تو که باشی که کنی یا نکنی
آن من بودم که بی قرارت کردم!
آن کس که تو را شناخت،جان را چه کند؟
فرزندُ عیالُ خانمان را چه کند؟
دیوانه کنی،هر دو جهانش بدهی
دیوانه ی تو هر دو جهان را چه کند؟
ای در دل من میلُ تمنا،همه تو!
واندر سر من مایه ی سودا،همه تو!
هر چند به روی کار در مینگرم
امروز همه توییُ فردا همه تو!
..........................................