بچه که بودم خیال میکردم دانشگاه که قبول شم بابام برام شاسی بلند می خره!
الان فهمیدم بچه بودم که از این خیالات لذت می بردم
امضامحفوظ
بچه که بودم خیال میکردم دانشگاه که قبول شم بابام برام شاسی بلند می خره!
الان فهمیدم بچه بودم که از این خیالات لذت می بردم
امضامحفوظ
نظر به نام سال اصرار بنده این بود که گوشی ایرانی خریداری گردد و حرف اقا روی زمین نماند اما . . .
گوشی به درد بخور ساخت داخل پیدا نمی شه جز یک مدل که ان هم هزار داستان دارد. قابل توجه اینکه اصلا پیدا نمی شود و تازه اگر هم پیدا شود خود فروشنده هم سعی دارد مختان را بزند که نخرید اقا داغان است.
ما هم که چشممان ترسیده از جنس ساخت وطن خیلی سخت است که گوشی ایرانی بخریم.
همین چند وقت پیش یکی از دوستان می خواست ما شین بخرد مثلا گفت حرف اقا روی زمین نماند . رفت و سمند با موتور ملی پایه گاز سوز خرید. انقدر جنسش خوب بود که همین امروز صبح ما را در جاده گذاشت.
حالا یکی به من بگوید که چه کنیم حرف اقا روی زمین نماند و از طرفی هدیه روز مادر ما به سال اینده نیافتد؟
نا ارامی های اخیر در منطقه خاور میانه و شمال افریقا بنا بر تحلیل بسیاری از کارشناسان نوید خاورمیانه جدید را می دهد. عده ای این تحولات را نوعی براندازی نرم می دانند که کاتالیزور ان رسانه ها و به خصوص شبکه های اجتماعی است و عده ای هم آن را نمونه جدید انقلاب اسلامی ایران قلمداد می کنند. به درستی یا نادرستی هیچ کدام از این تحلیل ها کاری ندارم زیرا اطلاعات کاملی از این تحولات و چیستی و چگونگی آن موجود ندارم مسله ای که ذهن نویسنده را به خود مشغول کرده اصل مساله خاورمیانه است، چه قدیم ، چه جدید!
چه کنیم که ما هم انسانیم و به طبع گرفتار.
ببخشید اگر کمی دیر می شود دیدار ما...
امضا محفوظ
فرض اول: همه قبول دارند که جنگ است(با توجه به نظریات جناب اقای فوکو یاما)
فرض دوم : بر همگان واضح و مبرهن است که جنگی که امروز بر ما تحمیل شده جنگ نرم است
(ماجرای hard,soft &smart power )
خوب حالا ادامه...
جنگ نرم به قول حسن اقای عباسی هدفش تسخیر قلبها و مغز هاست!
دوستان عزیز من همه با فرایند تسخیر مغز ها به طور کامل اشنا هستند. به عبارت دیگر تخصص همگی ما ایرانیان مغز و اعصاب است! یعنی اگر ما به مطلبی اعتقاد داشته باشیم و بخواهیم ان را در کله دیگری فرو نماییم به هزار دلیل منطقی و غیر منطقی متوسل می شویم تا حرفمان را سوار بر کرسی نماییم! در نهایت هم احتمال اینکه مغز مشترک مورد نظر تسخیر شود زیاد است. خوب اگر بتوانیم حریف را قانع کنیم مغز تسخیر شده. اما این از فردی که تحت نظر ما تعلیم دیده یک انسان مومن به نظریات ما نمی سازد.
بیشتر توضیح می دهم
مثلا، بیشتر ما به توحید و نبوت و معاد که سه اصل دین است باور داریم. یعنی مغزمان مسخر این معانی شده، اما خدا وکیلی چند نفر از ما به اصل اول که توحید باشد از ته دل ایمان دارد؟ چند نفر هستند که خدا را همه جا ناظر و حاضر ببینند و دست از پا خطا نکنند!
این پدیده بدانجا بر می گردد که دلهای ما توسط این اصول تسخیر نگشته! فکر کنم فرق بین تسخیر مغز و قلب را به اجمال بیان کردیم!
اصل قضیه از اینجا به بعد است!
تسخیر قلب ها
فرایند تسخیر قلب ها فرایندی است تدریجی که کار هر کسی هم نیست! وقتی قلبی بخواهد تسخیر عقیده ای شود ابتدا باید به عقیده مذکور و صاحبان ان اعتماد کامل پیدا کند و درنهایت هم با تکرار و ممارست فراوان ان عقیده در ناخوداگاه ضمیر صاحب قلب جا خوش کند و بدل شود به قسمتی از اعتقادات و شخصیت صاحب قلب.
یکی از راههای عملیاتی {تاکید می کنم یکی از راهها } استفاده از رسانه است. رسانه اقسام مختلفی دارد که دوستان با بیشتر انها اشنا هستند :شبکه های تلویزیونی و ماهواره ای، رادیو های محلی و منطقه ای، اینترنت،نشریات، تلفن و....
اما به عقیده کارشناسان امر تاثیر گذار ترین رسانه ها انهایی هستند که مخاطب محور هستند. به عبارت دیگر رسانه هایی که بطور غیر مستقیم مخاطب را وادار می کنند تادر زمین صاحبان پیام بازی کند، مثلا شبکه های اجتماعی و یا بازی ها رایانه ای!
در این نوع از رسانه مخاطب خود را جزئی از پیام می داند و و هدف رسانه را هدف خود می پندارد و به صورت کاملا نا اگاهانه ظرفیت های ناخود آگاه خود را به پیام می سپارد .اتفاقی که می افتد این است که قلب تسخیر می شود!
بعداز تسخیر قلب دیگر کار ساده است، تسخیر کردن مغز با چهار عدد توجیهات بچگانه امکان پذیر می شود و...
پدیده تسخیر قلبها که چندی است به شاهکلید باز کردن قفلهای اساسی برای دوستان غربی بدل شده از اولین راهکار های دینی ما مسلمانان است! اگر اندکی به سیره نبوی دقت بفرمایید بر صدق کلام بنده صحه می گذارید! از ائمه معصومین که بگذریم (همه ایشان هم از همین تاکتیک استفاده می کرده اند!) می رسیم به حضرت روح الله و نایب بر حقش حضرت ماه. این دو عزیز هم حقیقتا سلطان قلبها شدند تا حرفشان خریدار پیدا کرد!
امضامحفوظ
===========================
1: این را نوشتم تا منطق بنده از قرار دادن دو بازی ذیل در بلاگ معلوم گردد.
حقیقتا دوستانی که اقدام به طراحی و ساخت این بازی ها نمودند عرصه را خوب درک کرده اند. شاید بازی ها از لحاظ فنی کمی نامطلوب باشد اما همین که وارد چنین فضایی شویم بسیار مبارک است!
2:حقیر در یک سال و نیم گذشته سعی کردم درباره فتنه گران به خصوص ننویسم اما انچه دلیل شد تا اقدام به حرکتی به قول دوستان رادیکالی نمایم این است که فکر می کنم یک سال و نیم زمان معقولی است برای برطرف شدن شبه ها! دیگر همه چیز رو شده و عذری پذیرفته نیست!
آه ای شهیدان شرمنده ایم. خیلی کم کاری کرده ایم. دیگر کسی قدر خون شما را نمی داند. بیشتر رفقایم سیگاری هستند و همه ارزشهای والای شما را دود کرده اند فرستاده اند هوا!
آه و صد فغان! ای شهدا شرمنده ایم. خیلی بد بختیم بعد از شما. خیلی وقت است دیگر خواهران زینبی نیستند و بد حجاب شده اند! یک چیزی می گویم شهدا جان قول بدهید سکته نکنید، چند وقت پیش دختری را دیدم که با لباس چسبان به دانشگاه آمد. وای که اسلام و آرمانهایتان ...
این مزخرفات دیگر چیست؟
می گویم مزخرف چون تنها واژه ای که می تواند نظرم را تامین کند همین است. مزخرف به ظرفی طلایی گفته می شود که تو خالی است. آری تو خالی. این حرفایی که صد تایشان یک غاز ارزش ندارد و تبدیل به اپیدمی هم شده، اول و آخرش هم به این درد می خورد که چند نفری (چند نفر!) اشکی بریزند و بعدش! نمی دانم، درونش خالی است. تهی از معنا و بی هدف است. پس مزخرف است.
شهدا رفتند و فیض خود بردند. وظیفه شان را به نحو احسنت انجام دادند، راضیه و مرضیه الهی شدند و در حال حاضر هم با کیف تمام و در بهترین وضعیت ممکن عند ربهم یرزقونند.
ما چه کاره ایم؟
وظیفه ما چیست؟
بنشینیم و آه و فغان و گریه و حسرت و اندوه!
هیهات که اگر خود شهدا بودند لعن و نفرینشان ، بلکه نهیب و ناسزایشان بر ما مرثیه سرایان بود. مگر عمر سعد ملعون برای اباعبدلله حسین گریه نکرد؟ مگر همین ملعون بلافاصله بعد از اتمام گریه اش (نقل متفاوت است بعضی گویند که در حالی که گریان بود) دستور نداد که اسبان را نعل تازه زنند و... واژه جذاب و پر کار برد منافق به گوشتان خورده است؟ حتما خورده است! اگر خورده است و هنوز کاری نکرده اید این بشارت را به شما دهم که شما هم به این فیض اکمل نایل شده اید! مگر عمر سعدی که بر سالار شهیدان گریه کرد منافق نبود. این را من نمی گویم ، ابولفضل العباس (ع) چنین گفت. زمانی که اذن میدان از سرور و برادرش می خواست این طور گفت: " برادر جان اذن ده تا به کارزار روم ! می خواهم انتقام خون شهیدان را از منافقان بگیرم." شما انتقام خون شهیدان را از که می خواهی بگیرید؟
سید جوانان اهل بهشت با منافقان چه کرد؟ غیر از شمشیرش سزای منافقان شد؟ اگر منافق باشی سزایت شمشیر است. به عبارت دقیق تر اگر در وقت مقتضی کار درست را انجام ندهی نباید منتظر چیزی به جز شمشیر امام زمانت باشی. چه کرده ای که شایسته شمشیر امامت نباشی.
بنده خیلی چیز ها را نمیدانم اما خوب می دانم که نباید بنشینم. نباید اسوده باشم. نباید حتی بخوابم. باید به پا خیزم . باید جهاد کنم. آقا فرمودند که جنگ است. فرمودند که جنگ ،جنگ اراده هاست. اگر آه و فغانمان سبب پولادین شدن اراده هاست بس بسوزید و بسوزید و بسوزید. اما اگر بهانه تنبلی و بی خردی و بی برنامه بودن است، بدانید که لایق ترین افراد به شمشیر امام زمانتان هستید. فکر نکنم که بشود نسخه واحد برای همه نوشت. فقط همین را بدانید که اگر خالص کار کنید خدا هم راه را نشان می دهد که:
والذین جاهدو فینا و لنهدینهم سبلنا
والسلام
امضا محفوظ
هنر همین است.پیوند این سه.
خیلی سخت است، فقط اگر خدا کمک کند ، شاید!
امضامحفوظ
من یک دانشجو هستم!
نه رسالتی عظیم بر دوش دارم و نه چشم امید بزرگان به من است
من یک دانشجو هستم!
فقط باید حفظ کنم .همه چیزهای بی ارزش را باید طوطی وار حفظ کنم تا شاید مورد خوشایند استاد واقع شود و نمره ی قبولی را بگیرم.دهی ،دوازدهی!!
من یک دانشجو هستم!
اصلا به من ربطی ندارد که در عالم چه خبر است.به من هیچ ارتباطی ندارد که ایسم های مختلف چه دارند به سر بشریت می آورند.هیچ ربطی به من ندارد که کلا جهانبینی یعنی چه؟
من یک دانشجو هستم!
تنها دغدغه من این است که چند روز مانده تا پایان ترم و کی باید به سراغ استاد بروم .کی درسم تمام می شود و به دنبال بزگترین مشکلاتم میروم. ازدواج و مسکن !
من یک دانشجو هستم!
دین و مذهب را در کنج خانه بایگانی کرده ام وفقط نمازی می خوانم و روزه ای می گیرم.کاری ندارم که خداوند در قرآن امر کرده نماز به پا دارید.نفرموده بخوانید.
من یک دانشجو هستم!
کارم گرفتن ایراد از همه است و اصلا برایم مهم نیست که اشتباهات خودم چیست و چگونه باید برطرف شود.
من یک دانشجو هستم !
به من چه ربطی دارد که یشریت چه می کشد و به کجا می رود.من مشکل کنونیم جز غذای سلف و بدی خوابگاه نیست
من یک دانشجو هستم!
بصیرت و مطالعه برایم واژهایی نا آشناست .من که حال این کار ها را ندارم
من یک دانشجو هستم . فقط یک دانشجو هستم ! ! !...
...........همین..........
امضامحفوظ