دل است دیگر تنگ میشود.
اصلا میدانی دلتنگی یعنی چه؟ یعنی قلبت آنقدر در فشار باشد که همه مجراها و دریچه هایش کیپ کیپ شود٬ آنوقت است که خون به مغزت نمی رسد و ناخودآگاه شروع میکنی به سوت زدن. وقتی سوت میزنی همه خیال میکنند که بی خیالی غافل از اینکه آدم بی خیال اصلا سوت نمیزند، سوت را کسی می زند که همه اش خیال می کند. کسی که پر از خیال است.
خیلی از خیالها درد داردپس سوت میزند تا خیال کند که یادش رفته خیالی دارد و ادای آدمهای بیخیال را در می آورد.
خیالِ دلِ تنگ٬ خواب را از زندگی حذف میکند و آدم بیخواب هم از نعمت خواب دیدن محروم است٬ این میشود که اندک امیدی هم که به دیدار در خواب بود نا امید میشود و این اول گرفتاری است.
آن یار که عهد دوستاری بشکست
میرفت و منش گرفته دامان در دست
میگفت دگرباره به خوابم بینی
پنداشت که بعد از آن مرا خوابی هست
این عکس پرویز پرستویی عجیب به حال این روزها نزدیک است. این تصویر بهانه ای برای گوش کردن دکلمه ی زیبای تنهایی با صدای ایشون