و امان از ساکتین
راستش را بخواهید از اولش هم درسش خوب بود.معدلش هیچ وقت زیر 19 نیامده بود و عملا اگر شاگرد اول نمی شد حتما دوم بود. به رشته اش اساسی اعتقاد داشت؛ این بود که علاوه بر دروس اجباری تقریبا همه دروس اختیاری را هم پاس کرده بود، آن هم با نمرات عالی.
این ترم ششمین ترمی بود که دانشگاهی شده بود و مثل همیشه سه واحد اختیاری! درس حسابداری شرکتها؛ اساسا درسی نچسب و تقریبا هیچکس از آن دل خوشی نداشت. اما این عزیز دل ما همیشه همه ی تمرین ها و تکالیف را بطور اتم و ادق حل می کرد و هر جلسه جلوی تخته حاضر جواب در خدمت استاد و دانشجویان تمرینات و تکالیف را به درستی هرچه تمام حل می کرد و جمع را به فیض اکمل می رساند. تا اینکه یک روز _جلسه پنجم یا ششم بود_ زمانی که به سوال هفت از فصل دوم رسید رو به استاد کرد و گفت : استاد هرچه فکر کردیم نتوانستیم جواب این سوال را پیدا کنیم و این یک تمرین را حل کنیم ؛تقریبا همه همکلاسی ها حرفش را تایید کردند. استاد کتاب را از او گرفت و بعد از وارسی گفت:درست می گویی ، این مثال یک مثال کاملا تخصصی است و مخصوص دانشجویان کارشناسی ارشد حسابداری است. نیازی نیست شما ان را حل کنید؛ در امتحان هم نمی آید.
گذشت . . .
حدودا جلسه دهم یا یازدهم بود که امتحان میان ترم در موعد مقرر برگزار شد. شوخی که نبود نصف نمره پایان ترم را داشت؛ 10نمره.
درسش را خیلی خوب خوانده بود و تقزیبا همه مسایل کتاب را حل کرده بود، فقط همان یک مساله که استاد استثنا کرده بود را حل نکرده بود. و آزمون شروع شد؛ برگه امتحان را که دید خشکش زد. کلا دو سوال و بود و سوال دوم همان سوال هفتم از تمارین فصل دوم بود. همان جا دستش را بلند کرد و از استاد اجازه صحبت گرفت. بعد از انکه استاد اجازه داد گفت: استاد این همان تمرین هف . . .
هنوز حرفش تمام نشده بود که استاد حرفش را قطع کرد و گفت: که چی؟! می خواستی درس بخوانی و الان این طور مثل چهار پا در گل نمانی!
-اما استاد خودتان فرمودید که سطح سوال برای ما بالاست و در امتحان نمی اید.
- من؟!! کی ! پس چرا اصلا یادم نمی آید؟
-استاد همه بچه ها شاهد هستند!
برگشت رو همکلاسی ها تا تاییدی از آنها بگیرد! اما سکوتی موحش و مرگبار تمام فضای کلاس را پر کرده بود.
بعد ها که تنها نمره 15 در کارنامه کل دوران تحصیلش ثبت شد می گفت:ان روز کمرم شکست. نه به خاطر نمره! نمره که جبران شد ولی هنوز سنگینی آن سکوت نامبارک را روی دوشم حس میکنم
امضامحفوظ
............................................................
پ.ن: بعضی وقتها سکوت ساکتین از دشمنی های قاسطین و مارقین و حتی ناکثین هم سنگین تره
ک.ن: ذکر این نکته ضروری است که دوست ما در آن درس بالاترین نمره کلاس را گرفت و بیش از ۷۰ درصد همکلاسی ها افتادند!
ب.ن:لطفا اصلا فکر نکنید این مطلب ربطی به ماجرای فتنه و افتادن ساکتین و انتخابات و نهم دی و از این حرف های سیاسی دارد. این فقط یک خاطره بود از دوران دانشجویی