خاطرات جنگ
پنجشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۸۹، ۰۳:۲۸ ب.ظ
یه شب توی سنگر نشسته بودیم که عراقیا تک زدن.حاجی هم نامردی نکرد و یه دونه از این اسمس های مجانی ِ “لطفا با من تماس بگیرید” فرستاد براشون.اون شب تا صبح به عراقیا می خندیدیم.
امضامحفوظ
۸۹/۱۱/۲۸