تفکرات بلند بلند

تفکری در باب هویت_-فقط اگه خدا کمک کنه-_

تفکرات بلند بلند

تفکری در باب هویت_-فقط اگه خدا کمک کنه-_

خواستم بگویم کیستم و کجایم؛ دیدم اصلا مهم نیست، مهم اینست که او هست.
خواستم بگویم چه کاره ام و چه کرده ام؛ دیدم هیچ نکرده ام، هرچه کرده او کرده.
خواستم بگویم . . .
چه بگویم؟
اصلا چرا بگویم؟
هرچه بود گفتیم و حال اوست که باید بر کشته هایمان باران رحمت بباراند.
فقط یک دغدغه
هویت، گمشده امروز بشریت؛
شاید به زعم من
دعابفرمایید

طبقه بندی موضوعی

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

  • ۲۴ دی ۹۲، ۲۳:۴۰ - مصطفی گرجی
    تندرو

پیوندهای روزانه

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سینما» ثبت شده است

ظهور حاتمی کیا در سینمای انقلاب واقعه ای است نظیر انقلاب. هر کس سینما را بشیاسد و آدم مغرضی هم نباشد، قدر حاتمی کیا را به مثابه یک فیلمساز در خواهد یافت. اما حاتمی کیا فقط در این حد توقف ندارد. او در عرصه سینما مظهر انسان هایی است که با انقلاب اسلامی ایران در تاریخ ظهور کرده اند و آنان را باید « طلایه داران عصر معنویت » خواند. او یک « بسیجی » است.

در میان کلمات، کلمه ای بدین زیبایی بسیار کم است: « بسیجی ». نه از آن لحاظ که سخن از موسیقی الفاظ می رود و نه از لحاظ ایماژی که در ذهن می سازد؛ نه، جای این حرف ها اینجا نیست. از آن روی که این کلمه بر مدلولی دلالت دارد که تجسم کامل آن روحی است که در « آوردگاه جهاد در راه خدا » تحقق یافته است. بگذار بگویند فلانی رمانتیک می نویسد، اما من اگر بخواهم در بند این حرف ها باشم دیگر نمی توانم عاشق بسیجی ها بمانم. اما تو « ابراهیم جان »، بسیجی و عاشق بمان و جز درباره عشاق حق و بسیجی ها فیلم مساز، و هرگاه خسته شدی، این شعرگونه را که یک جانباز برایت نوشته است بخوان:


ای بلبل عاشق، جز برای گل ها مخوان!

دست دعای دلسوختگان

آن همه بلند است

که تا آسمان هفتم می رسد.

 من پاهایم را بخشیده ام

 تا این دل سوخته را

 به من بخشیده اند.

اما اگر پاهایم را باز پس دهند

تا این دل سوخته را بازستانند

آنچه را که بخشیده ام

باز پس نخواهم گرفت.

دل من یک شقایق است، خونین و داغدار.

ای بلبل عاشق،

جز برای شقایق ها مخوان!

آقاسید

.....................................

پ.ن: داشتم نقد شهید سید مرتضی را درباره "مهاجر" می خواندم که به این تعابیر عجیب سید راجع به حاتمی کیا رسیدم

ب.ن: ای کاش می شد خود این بلبل عاشق هم یک توجهی به این نوشته ها داشته باشد. ای کاش!

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۰ ، ۲۲:۵۷
امضا محفوظ
از همان ابتدایی ترین روز های شکل گیری تمدن های اولیه این اصل مورد اتفاق همه اقشار بوده است که هر چیزی قیمتی دارد.

مثلا مرغ در 5000 سال پیش احتمالا به قیمت یک پوست خر معامله می شد.

همین مرغ در حدود 2500 سال پیش 15 سکه فنیقی قیمت داشته.

1000 سال قبل شاید 3 دینار بوده

امروز هم کیلویی 3500 تومان است(زربال 3800!)

این اقای فرهادی ما هم، که حسابی دستش تو بازار است، خوب بلدند چه چیز را چه جور بفروشد. شاید تعدادی از دوستان بگویند که ای آقا این حرفها چیست که جناب حضرتتان می فرمایید؟ اصغر آقای ما هنرمندند و همه این جوایز به خاطر هنر و فیلمسازی فنی شان می باشد!

به این دوستان پیشنهاد می کنم به مرام کسانی که این جوایز رنگارنگ را سخاوتمندانه به کارگردانان و هنرمندان و نخبگان و همه چیز تمام ها با عشق و صفا تقدیم می کنند.

این جماعت جایزه بده منطق و رویه زندگیشان را لیبرالیسم می دانند. کل اعتقادات و مانیفست لیبرالیسم را می توان در این جمله خلاصه کرد:

دیگی که برای من نجوشد، سر سگ توش باشد ، قل قل بجوشد!

 جناب فرهادی عزیز، دیگ شما برای جنابشان جوشیده  که جایزه باران شده اید، لذا از حضرتعالی تقاضا داریم که بفرمایید: مملکت و شرف و ابرویتان را به ثمن بخث فروختید

                                                           که چی؟

                                                                                       تهش چی شد؟

امضامحفوظ

...........................................

* واژه ای است مازندرانی که معنی اش را خودم بصورت شفاف متوجه نشده ام و احتمالا به معنی خوک یا گراز یا خرس استپ

پ.ن:از وقتی قالب وبلاگ این شکلی گشته است این اولین متن مناسب با آن عکس دوربین در بالای سمت راست قالب وبلاگ است

۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۰ ، ۱۹:۰۳
امضا محفوظ