سحر با باد می گفتم حدیث آرزو مندی که نا گاه سحرم هاتف میخانه به دولتخواهی ، گفت: بازآی که دیرینهی این درگاهی
............................
صبا وقت سحر بویی ز زلف یار میآرد
دل شوریدهی ما را به بو در کار میآرد
امضامحفوظ
...........................
پ.ن:خبری در راه است
ب.ن: اخر همه سفر ها . . .