دوست داشتنی ترین غم دنیاست
الهم عجل لولیک الفرج
امضامحفوظ
دوست داشتنی ترین غم دنیاست
الهم عجل لولیک الفرج
امضامحفوظ
تنها به جرم شیعه بودن
شکر خدا سعادت داشتیم و فاطمیه ای دیگر با یاد مادر دلمان مصفا شد!
آه مادر،مادر،مادر
نمی دانم برای پهلوی شکسته ات گریه کنم یا برای غریبی محبانت زار زنم! پهلوی مبارکت را به جرم عشق علی شکستند وامروز پهلو های بسیاری فقط و فقط به جرم عشق تو می شکند!
مادر جان!
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق تا بگویم ...
چه بگویم که تو خود دانای غیب و آشکاری، چه بگویم از غریبی که تو خود غریبترینی، چه بگویم از ظلم که تو خود مظلوم ترینی.
مادر جان نمی دانم حسنین و زینبت با کدامین اسم اعظم مصیبتت را تحمل کردند ولی تحمل کردند، ما چه کنیم که نه رسولی داریم و نه دستمان به امامان،ولیمان و آقایان می رسد.
مادرم!
امروز در بحرین فرزندان حرام لقمه هایی که پهلوی تو و دل مولا را شکستند، در میان خون محبانت سرمستانه می گساری می کنند و افسوس و صد افسوس که دست ما به مانند مولا بسته است!
مادر،مادر،مادر
دعایی بفرما حضرت حق فرج فرزند رشیدت را نزدیکتر از نزدیک نماید! به خدا دلمان امروز کم از دل مولا ندارد!
الهم عجل لولیک الفرج
امضامحفوظ
حضرت حیدر به اسم فاظمه حساس بود
خلقـت از روز ازل مدیـون عطر یــــاس بود
ای که ره بستی میان کوچه ها بر فاطمه
گردنت را می شکست آنجااگر عباس بود
امضامحفوظ
...همه می دانیم که کاری که برای غیر خدا باشد ابتر است...
تا حرف در دهانست تو امیری و ابلیس در کمین،تا از دهان راندی اش، تو اسیری و ابلیس به شکار برخاسته... مراقبتی می باید...
خدایا آنی و کمتر از آنی ما را به خودمان وا مگذار.
امضامحفوظ
تقریبا از حدود 3 ماه پیش که در هیاهوی جشنواره فجر جدال سنگین تبلیغاتی بین فبلمهای ارزشی و ضد ارزش به اوج خود رسیده بود ثانیه ها را می شمردم تا ببینم فیلمی در جریان حزب الهی به عنوان فصل الخطاب به چرند گویی های عده ای روشنفکر نما که کیان اسلام وایران را هدف حمله های گاه و بی گاه خود گرفته اند چند مرده حلاج است!
وقتی که خبر دار شدم اخراجی ها به جشنواره نمی رسد کمی ترسیدم که خدای نکرده ، نکند جریان اصولگرا و مذهبی اشتباها روی فیلمی سرمایه گذاری کرده که حتی شخص نویسنده و تهیه کننده و کارگردان! ! جرات نکرده آن را به مصاف اغیار بفرستد.
هنگامی که جدایی نادر از سیمین را دیدم تقریبا هول همه وجودم را گرفته بود ، زیرا استحکام و قدرت جبهه مقابل را با تمام وجود لمس کردم اما امیدوار بودم که هنوز پهلوان ما در راه است.
امضامحفوظ
چند وقت پیش طرحی از جانب وزارت محترم علوم پیشنهاد شده بود که این تعطیلات بیهوده!! و لجام گسیخته را کمتر کنند و در عوض طول سنوات تحصیلی دوره لیسانس را به دو یا سه سال تقلیل دهند، شاید در نگاه اول این امر کاری بسیار مبارک و میمون به نظر برسد اما در این میان نکته ای هست که امیدوارم بصورت کاملا نا آگاهانه مغفول واقع شده باشد.
در کشور ما مشکل اصلی جوانان سه مساله عنوان می شود: ازدواج،اشتغال و مسکن که شرط لازم و کافی برای بر طرف شدن هرسه همان مبحث جذاب و درد اور بیکاری است. جذاب برای دروغگویان هفت خطه ای که نیاز های مردم را به دست آویزی برای سر پوش گذاردن بر افکار پلیدشان بدل کرده اند و درد آور برای ...
باز برگردیم به مدتی قبل و زمانی که یک کارشناس اقتصادی در تحلیل مسایل ایران اینگونه سخن می راند:"به نظر من نرخ بیکاری در ایران کمتر از 4 در صد است !! زیرا بیکار به شخصی اطلاق می شود که حد اقل بر یک فن مسلط باشد و هنری داشته باشد و دنبال شغل باشد و پیدا نکند، چه کنیم در یران اکثر جوانان بی هنرند!" وقتی من این اظهار نظر را شنیدم از شدت خشم تا مدتی متوجه نبودم که این به اصطلاح اقای کار شناس چه فرموده اند اما مدتی بعد که اندکی آرام شدم و ذره ای فکر کردم دیدم این آقای کارشناس پر بی راه نمی گوید!
حقیقتا حجم انبوه انباشته های تئوریک و فقر داشته های عملی از افتهای سیستم آموزشی کنونی دانشگاه و دانشگاهیان به صورت عام سامانه آموزشی مملکت است.البته همهتقصیر هم گردن سیستم اموزشی نمی تواند باشدو پیرو فرمایشات دوستمان ما باید وقتی میخوایم پیشرفت کنیم خودمون هم جزیی از اون پیشرفت باشیم .
نظام آموزشی در کشور ما و بالاخص سامانه دانشگاهیمان با همه قصور و کسوری که دارند زمینه ساز فرصتهایی طلایی برای جویندگان دانشند!
این فرصت بزرگ و نسبتا طولانی که در اختیار دانشجویان ایرانی است در کمتر نقطه ای از عالم وجود دارد. در کجای دنیا شما سراغ دارید که جوانانی عموما 19 تا 23 ساله فرصتی طلایی داشته باشند تا بدور از مشغاله های زندگی به خود سازی فکری و فنی و هنری بپردازند؟
این فرصت طلایی که خواسته یا نا خواسته در اختیار دانشجویان قرار گرفته می تواند مایه ی سربلندی و ایران امروز و فردا باشد به شرطی که ما دانشجویان بتوانیم از اوقات فراغتمان به خوبی در جهت اهدافمان استفاده نموده و خود را برای فردایی با کشوری سربلتد اماده سازیم.
به عنوان مثال یک دانشجوی اقتصاد می تواند در این فرصتها به مطالعات کاربردی پژوهش های علمی مبتنی بر مکتب بپردازد و یا به بست تئوری های اقتصادی هر چند ناقص و اشتباه اهتمام ورزد تا به نیرویی کار آمد در عرصه های فکری بدل گردد و یا دانشجوی مهندسیمی تواند به اجرای پروژه های علمی پژوهشی که نیاز به سرمایه چندانی ندارد بپردازد تا بتواند دانسته های تئوریک خود را در عرصه عمل بیازماید.
حال شما قضاوت کنید که آیا کم کردن طول سنوات آموزشی می شود به تربیت دانشجویانی متخصص و متعهد امید وار بود .
بر فرض که در سهای کاربردی!! که ما حفظ می کنیم در دو سال یا اصلاا یک سال تمام شودو بعدش چه؟
امضامحفوظ
.................................
پ.ن: ســـــــــــــــال نو بارک
ان شاألله سال خوبـــــــــــی داشته باشید
دعــــــــــــــــــــا بفرمایید